سینمای کودک ایران امروز در وضعیت بلاتکلیفی قرار دارد؛ ژانری که زمانی در مرکز توجه نهادهای فرهنگی بود و تولیدکنندگان و مخاطبان همزمان از آن قوت گرفتند، اکنون بهنظر میرسد بدون نقشه راه و پشتوانه ساختاری رها شده است. گفتوگوی تازه با وحید نیکخواه آزاد، فیلمساز و چهرهٔ قابل استناد این عرصه، تصویری روشن از عللِ این افول و راههایی که میتوان برای بازسازی پیمود، ترسیم میکند.
میراث دههٔ شصت و آنچه از آن مانده است
دورهٔ طلایی سینمای کودک در دههٔ شصت محصول ترکیب چند عامل بود: ارادهٔ مدیریتی، سازوکارهای حمایتی بنیادها و نهادها، و پیوند مؤثر میان تولید دولتی و مشارکت بخش خصوصی. آن دوره نشان داد با تخصیص منابع هدفمند و ایجاد گروهها و جشنوارههای تخصصی میتوان زمینهٔ شکوفایی یک ژانر را فراهم کرد؛ اما امروز تنها بازماندهٔ آن ساختارها، سایهای از جشنواره است که اثربخشی گذشته را ندارد.

ناکارآمدی مدیریتی؛ مشکل مرکزی فعلی
نیکخواه آزاد ضعف امروز سینمای کودک را بیش از هر چیز ناشی از فقدان عزم و برنامهٔ مدیران فرهنگی میداند. او میگوید بدون شناخت دقیق موضوع، تأسیس نهادهای مرتبط، و ایجاد زنجیرهٔ کامل تولید تا نمایش، حضور پراکندهٔ چند فیلم در جشنواره ملاک سلامت حوزه نیست. به گفتهٔ او، تولید صرف فیلم توسط سازمانهای دولتی گرچه لازم است، اما کافی نیست و بدون بازارِ نمایش و جذب مخاطب عمومی، اثرگذاری محدود خواهد ماند.
چرا الگوی پیشین قابل بازتولید نیست اما قابل بازآفرینی است
شرایط اجتماعی، اقتصادی و رسانهای امروز با دههٔ شصت متفاوت است؛ اما این به معنی فقدان امکان رشد نیست. نکته این است که باید الگوی قدیم را همانطور تکرار نکرد و بر اساس مقتضیات زمان یک سازوکار نو طراحی کرد: حمایت از فیلمنامهنویسی، گسترش شبکهٔ سالنهای کودکمحور، ارتباط سیستماتیک با آموزشوپرورش و تشویق سرمایهگذاری بخش خصوصی. اینها اقداماتی است که نیازمند ارادهٔ مدیران و برنامهریزی پایدار است.
نقش نهادها و ظرفیتهای مغفول
فارابیِ موفقِ گذشته نمونهای عملی از سازمانی است که با شناخت حوزه و ساختاردهیِ مناسب توانست حلقههای پیوند تولید، آموزش و عرضه را برقرار کند. امروز بسیاری از آن حلقهها یا وجود ندارند یا کارایی لازم را از دست دادهاند؛ جشنواره، شبکهٔ نمایش و همکاری با مدارس باید بازتعریف و فعال شوند تا تولیدات کودک بتوانند به مخاطبِ واقعی برسند.
ارادهٔ مدیریتی؛ پیششرط هر تغییر
نیکخواه آزاد تأکید میکند هرگونه تغییر ساختاری بدون ارادهٔ صریح مدیران و تخصیص منابع معنیدار ناممکن است. دعوت از چهرههای صاحبتجربه برای مشارکت در تولیدات، ایجاد گرنتهای ویژه برای فیلمنامه و پشتیبانی از توزیع مستقل از جمله اقداماتی است که میتواند چرخهٔ تولید را فعال کند. تا زمانیکه مسئولان وقت حساسیت و برنامهریزی لازم را نداشته باشند، وعدههای جستهوگریخته ثمری نخواهد داشت.
ضرورت تعامل با آموزش و بازار
برای بازسازی سینمای کودک لازم است دو رکن عملیاتی تقویت شوند: آموزش و نمایش. مدارس و مراکز فرهنگی باید بهعنوان مخاطب و تریبون دائمی برای نمایش فیلمهای مناسب کودک فعال شوند، و همزمان باید شبکهای از سینماها و فضاهای نمایش کودکمحور شکل گیرد تا تولیدات امکان دیدهشدن و درآمدزایی داشته باشند.
فیلمسازان هنوز امید دارند
با وجود همهٔ مشکلات، نیکخواه آزاد به وجود استعدادها و ظرفیتهای هنری در میان نسلهای امروز اشاره میکند. او میگوید اگرچه الگوی قبلی را نمیتوان عیناً بازتولید کرد، اما با ترکیب تجربهٔ پیشکسوتان و انرژی جوانان و با حمایت ساختاری میتوان به احیای این ژانر خوشبین بود؛ به شرطی که مدیران فرهنگی برنامهٔ مشخص و بلندمدت تدوین و اجرا کنند.
جمعبندی؛ برنامه، اراده و شبکهسازی سه ضلع احیا
سینمای کودک برای بازگشت به مسیر تأثیرگذاری نیازمند سه اقدام موازی است: تعهد مدیریتی روشن، ایجاد و تامین سازوکارهای تولید تا نمایش، و تعامل سازنده با آموزش و بخش خصوصی. تا زمانی که این الزامات در هم نیامیزند، سینمای کودک همچنان «رهاشده» باقی خواهد ماند؛ اما با ارادهٔ مدیریتی و برنامهریزی هوشمند، میتوان دوباره این رشتۀ تاریخی را به جریان زنده و پویای فرهنگی بازگرداند.

من فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی هستم و از همان دوران دانشجویی به نقد ادبی و دنیای کتاب علاقهمند بودم. فعالیت حرفهای خودم را از سال ۱۳۹۴ با نوشتن یادداشتها و نقد کتاب در یک وبلاگ شخصی آغاز کردم. پس از کسب تجربه، به عنوان نویسنده و ویراستار با چندین نشریه فرهنگی و ادبی همکاری کردم و اکنون به عنوان دبیر سرویس ادبیات و هنر در یک مجله معتبر فرهنگ و ادب فعالیت میکنم. تلاش من این است که پلی باشم بین نویسندگان و خوانندگان و آثار ارزشمند را به جامعه معرفی کنم.

























Leave a Reply