محققان تاریخ سیاسی ایران معتقدند که ظهور رضاخان رژیم پهلوی را میتوان نتیجه مستقیم رقابت بریتانیا و روسیه و اجرای طرح «رهآورد مشروطه» از سوی انگلستان دانست. در واقع، رضاخان فرزند خلف مشروطه خوانده میشود چون دقیقاً محصول همان پروژه هویتزدایی و توازن قواست که بریتانیا در نهضت مشروطه کلید زد.
ابزارهای انگلستان در نهضت مشروطه
بریتانیا برای پیشبرد منافع خود در ایران و مقابله با نفوذ روسیه از مجموعهای از استراتژیهای مخفی استفاده کرد:
- شرقشناسی و ایرانشناسی ابزار فرهنگی بریتانیا بود که با تمرکز بر تجزیه تاریخ و تحریف هویت ایرانی، پیوند مردم با حکومت متمرکز را سست کرد.
- حمایت از فراماسونری و ترویج فرقههای بابی و بهائی با شعار «جدایی دین از سیاست» به دنبال ایجاد شکاف میان اقشار مذهبی و روشنفکران بود.

این دو تاکتیک در نهایت از دل مبارزه مشروطه، حکومتی را بیرون آورد که دقیقاً همان الگوی مطلوب لندن بود و زمینهساز ظهور رضاخان فرزند خلف مشروطه شد.
پیوند انقلاب روسیه و کودتای رضاخان
کنترل ایران در معادله «بازی بزرگ» میان بریتانیا و روسیه، ریشه در پیمان ۱۹۰۷ داشت که سرزمین ایران را به دو حوزه نفوذ تقسیم کرد. پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و تضعیف حمایت تزاری، بریتانیاییها برای حفظ حداقلی استقلال ایران و تداوم تضعیف نفوذ روسیه و همراهسازی نخبگان، به رضاخان که پیشینهٔ نظامی و محبوبیت نسبی میدانی داشت، چراغ سبز دادند.
عوامل اصلی در به قدرت رسیدن رضاخان بهعنوان فرزند خلف مشروطه را میتوان در این دو نکته خلاصه کرد:
- پایان حمایت روسیه تزاری و خلأ قدرت در جنگ جهانی اول
- سیاست توازن قوا و هدایت نخبگان ایرانی از سوی انگلستان برای استقرار حکومتی متمرکز و ضعیف نگهداشتن ایران در معادلات بینالمللی
با این تحولات، رضاخان عملاً انجامدهنده پروژهای بود که از مشروطه کلید خورده بود: حکومتی قوی در ظاهر اما وابسته و هماهنگ با سیاست بریتانیا در منطقه.
رضاخان فرزند خلف مشروطه عنوانی است که نشان میدهد چگونه امپراتوری بریتانیا توانست با اتکا به نهضت مشروطه و بحرانهای بعدی، ساختار قدرت در ایران را بهگونهای مهندسی کند که همچنان منافع لندن حفظ شود. این درسی است از تاریخ سیاسی ایران برای درک تأثیر استراتژیهای فراملی در سرنوشت کشور.
























Leave a Reply