بهمناسبت روز شعر و ادب فارسی، مریم کرباسی سرودهای نوین پیشروی علاقهمندان گذاشته که در آن رابطهی شاعر با کلماتی زنده بازتاب یافته است. این قطعه در غزلورزی معاصر، از عمقِ نیاز انسان به حضور شعر میگوید؛ نیازی که گاه آرام و گاه طوفانی سراغمان میآید.
در آستانه جشن ملی شعر و ادب، کار شاعرانهی کرباسی را میتوان چنین مرور کرد:
- پیوند عمیق «من» و «شعر»؛
 - تکرار آمدن و رفتن شعر در زندگی؛
 
در ادامه، این غزل را میخوانیم:

بیشتر با پا که نه، با سر سراغم آمده گرچه گاهی رفته و کمتر سراغم آمده
شاید او تنها کسی باشد که من هروقت هم بودهام بیمار، در بستر سراغم آمده
هرچقدر از من بدی دیده است اما باز هم مهربان مانند یک مادر سراغم آمده
ممکن است اصلاً سراغش را نگیرم من، ولی او خودش هربار عاشقتر سراغم آمده
گاه گاهی قطره قطره میچکد روی سرم گاه چون بارانِ ویرانگر سراغم آمده
هم من او را دوست دارم تا ابد، هم او مرا شاید او هم با همین باور سراغم آمده
گرچه درهای زیادی را به رویم بستهاند شعر اما از دری دیگر سراغم آمده
در این شعر، «شعر» نهفقط ابزار بیان که یار دردمند و بیادعای شاعِر است که حتی در دل غربت و سکونِ شبانه، دست نوازش بر پیشانی میگذارد. کرباسی با تصاویری ساده اما مؤثر، نشان میدهد چگونه کلمات میتوانند بزرگترین سرمایهی روح باشند و از پس هر در بسته، راهی به درون ما بگشایند.

من فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی هستم و از همان دوران دانشجویی به نقد ادبی و دنیای کتاب علاقهمند بودم. فعالیت حرفهای خودم را از سال ۱۳۹۴ با نوشتن یادداشتها و نقد کتاب در یک وبلاگ شخصی آغاز کردم. پس از کسب تجربه، به عنوان نویسنده و ویراستار با چندین نشریه فرهنگی و ادبی همکاری کردم و اکنون به عنوان دبیر سرویس ادبیات و هنر در یک مجله معتبر فرهنگ و ادب فعالیت میکنم. تلاش من این است که پلی باشم بین نویسندگان و خوانندگان و آثار ارزشمند را به جامعه معرفی کنم.
























Leave a Reply