شاعری در سلوک حقیقت؛ از رنج تا «سهم الهی»

شعر واقعی از دل رنج شاعر بیرون می‌زند و در کالبد کلمات، روحی زنده می‌دمد. وقتی شاعر تنها به بازی با وزن و قافیه اکتفا کند—چیزی که می‌توان آن را «شعر متفاوط» نامید—کلمات خشک و بی‌جان می‌مانند و از آهنگی زیبا فراتر نمی‌روند. اما غزل یا نیمایی‌ای که با رنج‌آفرینی درونی و حرکتی صادقانه پیوند بخورد، به «سهم الهی» شاعر مبدل شده و مخاطب را در دریایی از معنا غوطه‌ور می‌سازد.

رنج شاعر؛ پل ورود به جان شعری

شاعر وقتی خون دل می‌خورد تا حقیقتی را دریابد، فاصله‌ای میان «شنیده‌ها» و «درک درونی» ایجاد می‌کند. این رنج آگاهانه است که قالب‌ها را می‌شکند و شاهکار به‌معنای واقعی پدید می‌آورد. فرقی ندارد از مثنوی، غزل یا نیمایی بهره ببرد؛ تنها کافی است درخت شعر ریشه در تجربه و احساس شاعر داشته باشد.

لمس حقیقت در گرو رنج کشیدن شاعر؛ لفاظی را «شعر متفاوط» و شاهکار ننامیم
لمس حقیقت در گرو رنج کشیدن شاعر؛ لفاظی را «شعر متفاوط» و شاهکار ننامیم

«سهم الهی» یا جان شعر

آندره ژید این راز را «سهم الهی» می‌نامد—هدیه‌ای غیرمنتظره که از ورای شعور شاعر جاری می‌شود و در هر کلمه ترجمان معانی پنهان است. این نیروست که بدون توضیح صریح، در اعماق قلب مخاطب تأویل‌پذیر می‌ماند و هر بار خوانده شود، بُعدی تازه از آن آشکار می‌گردد.

صداقت شاعرانه؛ ضامن نفوذ در دل مخاطب

صداقت شعری تحت سایه ظاهر کلمات نمی‌آید، بلکه وقتی کلمه‌ها از شاه‌راه درون شاعر عبور کنند، بی‌نیاز از فهرست‌کردن تجربه‌های روزمره یا نمایش افراطی عواطف، مخاطب را با پوست و جان همراه می‌کنند.

کلیدهای صداقت و تأثیر پایدار شعر را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:

  • رهایی از تقلید و بازآفرینی روح شاعرانه
  • سلوک درونی و امضای منحصر به فرد شاعر بر هر بیت

در پایان، یادمان باشد شعر، فراتر از تکنیک و آرایه، سفری درونی است که تنها با «رنج آگاهانه» و «سهم‌الهی» شاعر به مقصد می‌رسد؛ مقصدی که خواننده را به همان سو‌ٔال بی‌پایانی می‌برد که شاعر در آن سرشار با خود خلوت کرده است.

مجله خبری فرهنگ و کتاب (بوکی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *