در دنیای پرهیاهوی امروز، خبر کنسرت رایگان همایون شجریان در برج آزادی، مانند نسیمی خنک بر پیکر جامعهای خسته نشست. این خبر، فراتر از یک رویداد فرهنگی ساده، حامل پیامی از همدلی و نشاط اجتماعی بود که در دل آرزوی دیرینه هنرمندی محبوب شکل گرفته بود. اما داستانی که میتوانست به یک جشن بزرگ ملی تبدیل شود، به یک تراژدی مدیریتی ختم شد. این اتفاق نه تنها نشاندهنده ناکامی در اجرای یک پروژه، بلکه آیینهای تمامنما از ناهماهنگی و بوروکراسی پیچیده در سطوح مختلف اجرایی کشور بود.
تقابل «ایده» و «اجرا»: شکافی که رؤیا را بلعید
در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگری به امید و آرامش نیاز دارد، ایدههای خلاقانه و جسورانه میتوانند دریچهای رو به آیندهای بهتر بگشایند. کنسرت رایگان همایون شجریان، با هدف ایجاد نشاط و التیام بخشی به روح و روان مردم، مصداق بارز چنین ایدهای بود. اما آنچه در عمل رخ داد، فاصلهای عمیق میان ایده و اجرا را به نمایش گذاشت.

- زمانبندی نادرست و تأخیر در هماهنگیها: نامهنگاریهای دیرهنگام بین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادها، در حالی که تنها چند روز به تاریخ برگزاری کنسرت باقی مانده بود، نشان از بیبرنامگی و عدم فوریت در انجام امور داشت. این تأخیر حیاتی، فرصت لازم برای برنامهریزی دقیق لجستیکی، امنیتی و اجرایی را از بین برد.
- بوروکراسی پیچیده و فرافکنی: در پی لغو کنسرت، هر نهاد مسئول، دیگری را مقصر دانست. این پدیده، که در بسیاری از پروژههای عمومی دیده میشود، نه تنها مسئولیتپذیری را کاهش میدهد، بلکه اعتماد عمومی را نیز خدشهدار میکند. گفتگوهای ضد و نقیض و نبود یک مرجع هماهنگکننده، باعث سردرگمی و ناامیدی شد و در نهایت، اجرای این رویداد مهم را به بنبست کشاند.
این ناکامی، درسی تلخ اما ارزشمند برای مدیران کشور است. برنامهریزی یک رویداد در مقیاس ملی، نیازمند هماهنگی بیوقفه و برنامهریزی جامع است. لازم است که پیش از هرگونه اعلام عمومی، تمامی جوانب از جمله زیرساختهای لازم، تمهیدات امنیتی و پشتیبانیهای قانونی و اجرایی به دقت بررسی و تأمین شوند.
فرصتی سوخته، امیدی به آینده
لغو این کنسرت نه تنها یک شکست مدیریتی، بلکه از دست رفتن یک فرصت تاریخی برای نشان دادن وحدت و انسجام ملی بود. این رویداد میتوانست الگویی موفق برای برگزاری برنامههای مشابه در سراسر کشور باشد و به تقویت روحیه جمعی کمک کند. اما در نهایت، این فرصت از دست رفت و بار دیگر به مردم این پیام را داد که حتی در سادهترین مسائل نیز، هماهنگی و همکاری میسر نیست.
با این حال، تجربه تلخ کنسرت لغو شده همایون شجریان، میتواند به یک نقطه عطف تبدیل شود. این اتفاق، ضرورت بازنگری در فرایندهای اداری و مدیریتی را آشکار کرد. شاید وقت آن رسیده که مسئولان به جای درگیری با بوروکراسیهای فرسایشی، به فکر ایجاد یک سازوکار یکپارچه و منعطف برای تسهیل برگزاری رویدادهای فرهنگی و هنری باشند. این سازوکار باید توانایی واکنش سریع به نیازهای جامعه را داشته باشد و بتواند از ایدههای خلاقانه حمایت کند، نه اینکه آنها را قربانی ناهماهنگیهای داخلی کند.
همایون شجریان در پستی که پس از لغو کنسرت منتشر کرد، از «آرزوی محال» خود سخن گفت. اما آیا واقعاً این آرزو محال است؟ با وجود تمام سختیها، مردم ایران همواره نشان دادهاند که به دنبال لحظهای آرامش و همدلی هستند. این مسئولان هستند که باید با مدیریت صحیح و برنامهریزی دقیق، این آرزو را از حالت “محال” خارج کنند و آن را به یک واقعیت شیرین تبدیل سازند. 🎤

من فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی هستم و از همان دوران دانشجویی به نقد ادبی و دنیای کتاب علاقهمند بودم. فعالیت حرفهای خودم را از سال ۱۳۹۴ با نوشتن یادداشتها و نقد کتاب در یک وبلاگ شخصی آغاز کردم. پس از کسب تجربه، به عنوان نویسنده و ویراستار با چندین نشریه فرهنگی و ادبی همکاری کردم و اکنون به عنوان دبیر سرویس ادبیات و هنر در یک مجله معتبر فرهنگ و ادب فعالیت میکنم. تلاش من این است که پلی باشم بین نویسندگان و خوانندگان و آثار ارزشمند را به جامعه معرفی کنم.